! ... گرگ و ميش

دشت پُر بود از ميش، و من بودم گرگ اين دشت ... !!!
گرگي كه ذاتش گـرگ بود ! بايد ميدريد همسان دگر گرگان .
ميشي را ديدم در دور دست ....
سپيدي در سيمايش نقش بسته بود ، در چشمانش معصوميت مي درخشيد و در باطنش پاكي .
پاهايم جان نداشت ، تاب دويدن نداشت ... چنگالهايم درندگي نداشت ، دندانهايم تيزي نداشت ، تاب جويدن نداشت .
نميدانستم عشق چيست .. ديگر عشق را فراموش كرده بودم ، اما عاشق ميـش گشتم ..!!
در دنيائي كه دنياي گرگان و ددان بود ، زندگي همانند ميشان را انتخاب كردم !
امروز سبزه برايم خوشمزه تر بود تا گوشت ميش هاي چاق ! يونجه هم صفائي دارد ... بوئي دارد ، بوئي دلپذيرتر از بوي خون .... !!!
گرگم و ميش ها هنوز هم از من مي هراسند ! شده ام گرگ ميش نما ...
اما اطمينان كن اي ميش به اين گرگ .. گرچه توبه گرگ مرگ است ... اما اينبار را تو به اين گرگ اطمينان كن !!!

------------------
پ. ن : تو خراب من آلوده مشو .... !!!


 

About me


 

ببين نازنينم !

از آغاز عاشقي تا به حال در هر گذر و بن بست و خيابان و بيابان همه سراغ آن اوي نيامده ، آن گمشدهء رفتهء سفر کرده را از من گرفتند و من سر به زير اما سربالا جوابشان را دادم ، اما ديگر نمي شود .

بالاخره تصميمي گرفتم و با خود قرار گذاشتم به پرسش تمام آنهائي که يا پرسيدند يا قرار است بپرسند پاسخ دهم . نتيجه اين شد که :

 « من او ندارم ! »

چه شد ؟  هنوز که نقطه آخر جمله را ننوشته ابروهاي نازنينت پيوندي ناگسستني خوردند .

 من که با تو نبودم ، عزيز کرده اين همه سالِ دلِِ رسوا ، خودت قضاوت کن من وقتي تو را دارم « او » را مي خواهم چه کار ؟

پس بخند ، من تورا دارم.

تو هم قبول کن و مثل من بگو :

من « او » ندارم !!!

 


Links



نفـــس
جيـــگر تو
دخـــتر آبـان
زخمــــي زمان
نحــسي واژه ها
Emovi
viOeM
Emovi.like.no.other

Archive name



May 2008
Jun 2008
JuL 2008
Sep 2008
Nov 2008
Dec 2008
Jan 2009
Feb 2009
Mar 2009
Apr 2009
Jun 2009
Aug 2009
Sep 2009
Oct 2009
Nov 2009
Dec 2009
Jan 2010
Jun 2010

Music


 

Other